نوشته شده در تاريخ سه شنبه 22 اسفند 1391برچسب:, توسط بلدرچین | نظر بدهید
درین دنیای بی کسی،کسی مرا یار نشد / هیچ ندارم و هیچکس مرا غم خوار نشد.
هرکس به فکرِ خویش،گم کرده است خود را / درین دیارِ بیگانه،کـَس مرا دلدار نشد.
یار بسیار ست و ماه بسیار و من بی یار / کس نیامد و مرا دل با یار نشد.
دلم گوشه اش خالی ست و مَه ندارد / درین دیار غربت کس مرا یک بار نشد.
هرکه خاتونی دارد درآن شهر دلش / چه کرده ام که مرا هم یک یار نشد.
خاتون ها یک به یک در وصف یار ایستاده اند / بیا و ببین که مرا وصف هم یک بار نشد.
نظرات شما عزیزان: