تنهایی
واژه ی سرد زمانه
جنسش از بی کسی
دقایقش تلخ
بی یاری درونش موج زنان است
اگر هزاران بار
دقایق به عقب برگردند
تلخی اش همان تلخیه سابق است.
شبم با حضورت رنگ به رنگ می شود
نمیدانم روز است یا شب
نمیدانم نور است یا سیاهی
با من هر دم بمان تا ارام جان شوم
اومدی دلمو نشون کردی
اومدی دلمو طلب کردی
اومدی مال خودت کردی
حالا ببوسم یالا
قدرمو بدون یالا
شعرمو بخون یالا
کنار دریای دلم ابی ست
دریا رنگش را پیش کشت کرده
نمیدانم چرا اسمان هم برایت تعظیم کرده
بمان بمان کنارم
که بی تو حتی یک قطره باران هم نمی اید
نظر بدید لطفا
تروخدا نظر یادتون نره...نظر خوب و بد ارزشمنده
تقدیم به همه عزیزان
دوستان عزیزم لطفا هر نظری دارید درباره شعرهام بگید تا بتونم بهتر و بهتر شعر بگم...مرسی از همه.پس نظرررر یادتون نره لطفا.
درود بر ایران زمین پاک
این شعر رو چند ده بیت در وصف بنده و خدای پاک سروده بودم اما نمیدونم چرا یهو گم کردم...
ادامه اش رو مینویسم و میگذارم...
امروز توی کلاس دانشگاه نشسته بودم که دلم هوای قلم کرد و سریع کاغذی پیش رویم گذاشتمو قلم را به رقص دراوردم...